1: برای انجام، انجام ، حل یا تأثیر او تلاش کرد تا رودخانه متورم را شنا کند. 2 باستانی: وسوسه انگیز. 3 باستانی: تلاش برای تسلیم کردن یا گرفتن با زور: حمله. تلاش اسم.
تلاش چیست؟
تلاش برای انجام کاری: او تلاش کرد تا دریاچه را شنا کند. حمله یا حمله: تلاش برای جان رهبر.
مثال تلاش چیست؟
تلاش به عنوان تلاش برای انجام کاری تعریف می شود. یک مثال از تلاش برای تکمیل یک پازل بزرگ در یک جلسه است. تلاش برای اجرا، ساختن یا دستیابی. سعی کردم رمان را در یک جلسه بخوانم. یک شیرجه دشوار انجام داد.
چگونه از تلاش استفاده می کنید؟
مثال جمله تلاش
- این تنها تلاشی است که آنها انجام خواهند داد. …
- لبخندی زدم تا او را آرام کنم. …
- او به اندازه کافی غذا را پذیرفت، اما هیچ تلاشی برای سیر کردن خود نکرد. …
- او تلاش خود برای استراحت را رها کرد و صندلی چمنزار را رها کرد.
کدام تعریف به شما در درک معنای تلاش کمک می کند؟
1. تلاش در تلاش كردن؛ تعهد: انجام یک کار دشوار. 2. باستانی. حمله کردن؛ حرکت در برابر به شیوه ای خصمانه: تلاش برای جان یک فرد. 3.