adj. 1. تأثیر در برابر مقاومت از طریق استفاده از زور: پلیس برای تحت کنترل درآوردن ضارب از مهار اجباری استفاده کرد. 2. با زور مشخص می شود. قدرتمند.
به انگلیسی commingled به چه معناست؟
1: به طور کامل در یک کلیت هماهنگ ترکیب شود … آن کتاب خوب و خندهدار، که در آن وحشت و خنده با هم ترکیب شدهاند… - ویلیام استایرون. 2: ترکیب (وجوه یا املاک) در یک صندوق یا سهام مشترک عواید حاصل از فروش با سایر وجوه ترکیب شده است. فعل ناگذر.
کلمه امری چیست؟
1: نباید از آن اجتناب کرد یا طفره رفت: یک وظیفه ضروری ضروری است. 2a: مربوط به، یا تشکیل حالت دستوری که بیانگر اراده برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگری است. b: بیانگر یک فرمان، خواهش یا پند و اندرز.
من زور هستم یعنی چه؟
اگر کسی را زورگو توصیف می کنید، او را تأیید می کنید زیرا او نظرات و خواسته های خود را به شیوه ای قوی، تاکیدی و با اعتماد به نفس بیان می کند. [تایید] او مردی با شخصیت زورمند، با بصیرت قابل توجه و مهارت های دیپلماتیک بود. مترادف: پویا، قدرتمند، نیرومند، قوی مترادف های بیشتر نیرومند.
چه چیزی قابل تولید است؟
قابل تولید. صفت.