مثال جمله برانگیخته. خودش را بیدار کرد و به پهلو، روبه روی او دراز کشید. بتسی به آرامی من را برای یک شام دیرهنگام از خواب بیدار کرد.
بیدار شدن به چه معناست؟
1a: برانگیختن ازیا انگار از خواب یا آرامش: بیدار شوید. ب: برانگیختن: هیجان زده به خشم برانگیخته شد. 2 کهنه: باعث شکستن پوشش. فعل لازم. 1: برانگیخته شدن: بیدار شدن.
چگونه از roused استفاده می کنید؟
1(رسمی) برای بیدار کردن کسی، به خصوص وقتی عمیق می خوابد کسی را از خواب بیدار کنید/تختخواب تلفن مرا از خواب بیدار کرد ساعت ۶ صبح او به در آمد. ، ظاهراً تازه از تختش برخاسته است. کسی را بیدار کن نیکی با یک تکان آرام او را بیدار کرد.
چگونه Rouse را در جمله استفاده می کنید؟
وقتی عادی می خوابم، برای بیدار کردن من خیلی بیشتر از این زمان لازم است. تنها زمانی که ماه در نیمهی آسمان قرار داشت، او خود را برانگیخت برای سالها جنبههای زندگی در دریا را موضوع خاص خود قرار داد، و او برای برانگیختن اشتیاق میهنپرستانه مردم دانمارک طراحی کرد. همانطور که قبلا هرگز بیدار نشده بود.
خواب بیدار کننده به چه معناست؟
1. فعل اگر کسی شما را هنگام خواب بیدار می کند یا اگر بیدار می شوید، بیدار می شوید. [ادبی]