فعل متعدی. 1: بریدن یا جدا کردن اندام ها، اعضا یا قسمت هایی از. 2: شکستن یا تکه تکه شدن.
کلمه دیگری برای تجزیه چیست؟
در این صفحه میتوانید 21 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی، و واژههای مرتبط را برای dismember پیدا کنید، مانند: cut، dissect, disjoint, divide, dislimb, meim, mutilate ، جدا کننده، جدا کننده، پیوستن و درهم شکستن.
متضاد Dismember چیست؟
تجزیه. متضادها: ادغام، ترکیب، سازماندهی، پیوند، سازماندهی مجدد. مترادف: متلاشی کردن، از هم گسیختن، از بین بردن.
چرا تجزیه شده یعنی؟
محروم کردن از اندام; تقسیم اندام از اندام: غول قربانیان خود را قبل از خوردن آنها تکه تکه کرد.تقسیم کردن به قطعات؛ قطعه قطعه شده؛ مثله کردن برای کاهش، سازماندهی مجدد، یا قطع خدمات یا بخش هایی از (یک شرکت، سازمان دولتی، و غیره): کسب و کار ما توسط شرکتی که آن را خریده بود، تجزیه کرد.
شکاک بودن به چه معناست؟
1: نگرش شک یا تمایل به ناباوری به طور کلی یا نسبت به یک شی خاص. 2 الف: این آموزه که دانش یا دانش واقعی در یک منطقه خاص نامشخص است. ب: روش قضاوت معلق، شک سیستماتیک یا انتقاد از ویژگی شکاکان.