غیررسمی.: کسی که فراموشکار است، بی نظم است، یا نمی تواند تمرکز کند یا به روشنی فکر کند انگلیسی ها که عجیب بودن و سازماندهی ضعیف را به هنر عالی رسانده بودند و مغز پراکنده را روی یک پایه قرار داده بودند، نفرت داشتند. مسائل اروپای میانه مانند قوانین، قراردادها و دیکتاتوری ها. -
وقتی کسی گیج است به چه معناست؟
: به طرز عجیبی احمقانه، گیج، یا دیوانه: سرگیجه. کلمات دیگر از ditzy مترادف و متضاد جملات مثال درباره ditzy بیشتر بدانید.
اصطلاح مغز پراکنده از کجا آمده است؟
مغز پراکنده (n.)
همچنین پراکنده، "فرد بی فکر، سرگیجه، فردی که قادر به فکر جدی و مرتبط نیست،" 1764 (مغز پراکنده)، از پراکنده (v.) + مغز (n.). مرتبط: مغز پراکنده. "خرج و خرج" خوب پراکنده را مقایسه کنید.
کلمه دیگری برای مغز پراکنده چیست؟
در این صفحه می توانید 32 مترادف، متضاد، عبارات اصطلاحی و واژه های مرتبط را برای پراکنده کشف کنید، مانند: غیبت، سرگیجه، متفکر، سر به سر -ابرها، احمق، آگاه، مراقب، معقول، سازماندهی شده، با هم و خرگوش.
چه چیزی باعث پراکندگی مغز می شود؟
"دلایل متعددی برای مه مغزی وجود دارد، از جمله کم خوابی، عادات غذایی نامناسب، مسائل مربوط به سلامت روان، استرس، افسردگی، تغییرات غدد درون ریز، کمبود ورزش و کم آبی بدن." باکسلی میگوید: «یکی از رایجترین زمینههایی که میبینم مردم با مه مغزی مواجه میشوند، شیمیدرمانی و درمانهای سرطان است.»