اگر چیزی را در دست اول یاد بگیرید یا تجربه کنید، به جای اینکه دیگران درباره آن صحبت کنند، خودتان آن را تجربه می کنید یا مستقیماً یاد می گیرید. او وارد ناتال شد تا از نزدیک اثرات جنگ سنگین اخیر را ببیند. مترادف: مستقیم، شخصا، بلافاصله، رو در رو مترادف های بیشتر در دست اول.
از دست اول به چه معناست؟
: به دست آمده از مشاهده مستقیم شخصی، ناشی از، یا بودن یا تجربه گزارشی دست اول از جنگ … دیدی دست اول از آشفتگی هایی داشت که منطقه را ویران کرد. - ویلیام دبلیو فاینان، جونیور
دست اول است یا دست اول؟
دست اول یک راه جایگزین برای املای دست اول است. معنی یکسان است و می توان در همه موقعیت های مشابه استفاده کرد. به نظر می رسد نویسندگان بریتانیایی دست اول را ترجیح می دهند، در حالی که آمریکایی ها از دست اول استفاده می کنند.
مثال دست اول چیست؟
فرکانس: دست اول به عنوان تجربه شخصی تعریف می شود، یا مستقیماً از منبعشنیده می شود. هنگامی که به جای شنیدن یک حادثه با دو چشم خود شاهد تصادف هستید، این نمونه ای از زمانی است که از نزدیک شاهد آن بوده اید.
چگونه از تجربه دست اول استفاده کنم؟
جملات مثال تجربه دست اول
- ناگهان داشتم با زنانی صحبت می کردم که تجربه دست اولی داشتند و به من می گفتند ممکن است امیدی وجود داشته باشد. …
- این دقیقاً با تجربه دست اول من مطابقت دارد. …
- همه از تجربه دست اول می دانند که درد چیست. …
- نانوایان بریتانیایی تجربه دست اولی از آن دارند.