تعاریف دیگر برای ورودی (2 از 2) فعل (استفاده شده با مفعول)، ent·tranced، ent·tranc·ing. برای پر کردن با لذت یا شگفتی; مجذوب شدن در حالت خلسه قرار گرفتن: هیپنوتیزم شده بودن.
فعل ورود چیست؟
ورودی؛ جذاب تعریف ورودی (ورودی 2 از 2) فعل متعدی. 1: را وارد حالت خلسه کنید. 2: برای بردن لذت، شگفتی یا وجد، ما را مجذوب این منظره کرد.
چگونه از ورودی در جمله استفاده می کنید؟
نمونههای جملات ورودی
به نظر میرسید بچهها شیفته موهای صورتی او شده بودند. در نهایت، برخی دیگر از خادمان او را شنیدند و از آهنگ فوق العاده او مجذوب شدند. یولی چشمانش را بست که شیفته این احساسات شده بود.او به همان اندازه شیفته بود، به همین راحتی از دنیا خوشحال می شد.
آیا ورودی می تواند یک صفت باشد؟
ENTRANCED (صفت) تعریف و مترادف | دیکشنری مک میلان.
آیا ورود یک مکان یا چیز است؟
ورودی به عنوان اسم استفاده می شود:
محل ورود، به عنوان دروازه یا درگاه. کیف خود را کنار ورودی قرار دهید تا بتوانید به راحتی آن را پیدا کنید. حق ورود به داخل. "برای ورود به موزه به یک بلیط نیاز دارید. "