محاسبه; ترسیم کردن؛ کشف کردن؛ ارزش؛ یافتن راه حل؛ تخمین زدن؛ محاسبه؛ کار؛ حل؛ تمرین کردن؛ لیسیدن.
کلمه برای تعیین چیست؟
کلمات مربوط به مصمم
سرسخت، سرسخت، سرسخت، ثابت قدم، مصمم، با اراده، هدفمند، جدی، قاطع، تک فکر، مصمم، محکم، تنظیم، دست، خم، پشتکار، مصمم، سرسخت، ثابت، مستقر.
آیا تشخیص غیررسمی است؟
فهمیدن، [غیررسمی.] برای درک; حل: ما نمیتوانستیم بفهمیم این همه پول کجا رفته است.
به کسی که چیزها را می فهمد چه می گویید؟
perceptive افزودن به لیست اشتراک گذاری. اگر کسی شما را فهیم خطاب می کند، به این معنی است که شما در درک چیزها یا کشف چیزها خوب هستید. … اگر ناراحت هستید اما سعی می کنید آن را پنهان کنید، یک فرد ادراکی است که متوجه می شود.
مترادف فیگور چیست؟
محاسبه. صفت با محاسبات ریاضی. محاسبه شده است. مشخص. تخمین زده شده.