فعل (بدون مفعول استفاده می شود)، tem·po·rized، tem·por·riz·ing. بلاتکلیف بودن یا طفره رفتن برای به دست آوردن زمان یا تاخیر در بازیگری.
معنای موقتی کردن چیست؟
1: عمل کردن متناسب با زمان یا مناسبت: تسلیم نظر فعلی یا غالب باشید. 2: برای به راه انداختن بحث ها یا مذاکرات برای به دست آوردن زمان، باید موقتاً وقت بگذارید تا زمانی که بفهمید او چگونه می خواهد به او توصیه شود - مری آستین.
چگونه از temporize در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله موقت
لنگیدند، متلاشی نشدند، موقت نکردند. مقامات که غافلگیر شده بودند، مجبور به موقتی شدن شدند و موافقت کردند که دادخواست را قبل از tb مطرح کنند. امپراتور بر این اساس، او تلاش کرد تا موقتاً و از گسست جلوگیری کند و باعث انزجار بزرگ اسقف اعظم شود.
مترادف برای موقتی کردن چیست؟
مترادف و نزدیک به مترادف برای موقت. filibuster، به تعویق انداختن، توقف.
کلمه carping به چه معناست؟
: مشخص شده یا تمایل به انتقاد پرسروصدا و اغلب انحرافی دارد. کلمات دیگر از carping مترادف و متضاد مترادف مناسب را انتخاب کنید جملات مثال درباره carping بیشتر بدانید.