مثال جمله خلسه
- ما به وجد آمدیم، اما به طور فزاینده ای عصبی بودیم. …
- سطح خوشحالی ماریا وقتی در اطراف بود به وجد آمد. …
- صدای سرخوش روستوف جوان از بالای سیصد نفر دیگر شنیده می شد. …
- و او لبخندی به وجد آمد.
واژه چیست؟
صفت. خلسه· استاتیک | / ek-ˈsta-tik, ik-ˈsta- / معنی اساسی وجد.: خیلی خوشحال یا هیجان زده: احساس یا نشان دادن وجد او وقتی شنید که قرار است پدر شود به وجد آمد.
معنی خلسه در یک جمله چیست؟
(ɛkstætɪk) صفت. اگر سرحال هستید، احساس بسیار شادی و پر از هیجان می کنید. همسرش اولین فرزندشان را به دنیا آورد و او از این موضوع به وجد آمده بود. مترادف: پرشور، شیفته، مشتاق، دیوانه مترادف بیشتر وجد.
آیا می توان از ecstatic به عنوان فعل استفاده کرد؟
(ناگذر) رفتن به حالت خلسه یا وجد.
چگونه از Exhilarated در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله هیجان انگیز
- Said Pat: "من کاملاً خوشحالم؛ رقابت زیادی برای این افتخار وجود دارد. …
- ما از شادی، جلای و اخلاق خوب بولینگبروک خوشحال نمی شویم، زیرا برک وجدانی مضطرب داشت و جدی و قصد داشت که خوبان پیروز شوند.