فعل متعدی. 1: برای بافندگی. 2: ترکیب یا ترکیب کردن با هم در هم آمیختن بینش های خود …
ادبیات درهم تنیده چیست؟
1. برای بافتن به صورت نخ یا شاخه. 2. در هم آمیختن یا ترکیب کردن به گونه ای که گویی با بافندگی: حقیقت را با داستان در هم می آمیزد.
پیوند کردن یک آهنگ در روایت به چه معناست؟
تعریفات1. برای اتصال نزدیک یا مخلوط کردن چیزهای مختلف با هم، یا از نزدیک به هم متصل یا مخلوط شوند. این یک رمان طولانی با چندین داستان در هم تنیده است. چیزی را با چیزی در هم آمیزد: او آهنگ های سنتی را با موسیقی معاصر می آمیزد.
بافت و در هم تنیده به چه معناست؟
برای بافته شدن، در هم آمیختن یا مخلوط شدن. اسم. عمل در هم تنیدگی یا حالت در هم تنیده شدن; ترکیب: آمیخته ای کامل از فرهنگ های اسپانیایی و آمریکایی.
چگونه از interweave در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله در هم تنیده
- سپس تبدیل به یک تمرین بلاغی برای بازنویسی، تطبیق یا در هم آمیختن چنین عباراتی شد. …
- پشت مژه های من، پشت سر شبنم های من، کلمات مانند خزنده های جنگلی خش خش در هم می آمیزند.