adj. 1. از یا شبیه یک شبح; شبح مانند. 2. مربوط به یک طیف یا تولید شده توسط یک طیف.
آیا طیفگرایی یک کلمه است؟
( غیرقابل شمارش) کیفیت طیفی یا شبحی بودن.
منظور از غیر جسمانی چیست؟
1: غیر مادی: بدون بدن یا شکل مادی 2: مربوط به، یا تشکیل دهنده حقی است که مبتنی بر دارایی (مانند اوراق قرضه یا حق ثبت اختراع) است. ارزش ذاتی ندارد کلمات دیگر از بی جسمی مترادف و متضاد جملات مثال درباره بی جسمی بیشتر بیاموزید.
ursine به چه معناست؟
1: از خرس یا خانواده خرس یا مربوط به آن (Ursidae) 2: پیشنهاد یا مشخصه خرس یک راه رفتن ursine چوبدار.
چگونه از طیف در جمله استفاده می کنید؟
طیفی در یک جمله ?
- زن مسن آنقدر بیمار بود که ظاهری طیفی در مورد او داشت.
- هنگامی که در خانه قدیمی قدم می زدیم، یک شکل طیفی ما را می ترساند.
- پیرمرد هنگامی که در شب شروع به دیدن یک زن طیفی کرد در بیمارستان روانی بستری شد.