احساس در یک جمله
- بلافاصله پس از جراحی، بیماران اغلب بیحال، گیج و بیاختیاری بودند.
- با این حال، زوال عقل عمومی پیشرفت کرد و در پایان بیمار کاملاً بیحال شد.
- با بررسی دقیق تر، مشخص می شود که این خزندگان بی حوصله هستند و احتمالاً برای تسلیم شدن به مواد مخدر تسلیم شده اند.
احساس به چه معناست؟
1: حالت حس یا حساسیت بسیار کسل کننده یا کاملاً معلق به طور خاص یک حالت مستی: یک وضعیت عمدتاً روانی که با فقدان حرکت خود به خودی مشخص می شود، واکنش بسیار کم به تحریک، و معمولاً اختلال در هوشیاری.
پوشاندن چیزی به چه معناست؟
فعل متعدی.: غلاف، مخصوصاً صورت: برای پوشاندن (فلز) با فلز دیگری با اتصال صفحات فولادی ضد زنگ با مس پوشانده شدند.
بی حوصلگی در یک جمله به چه معناست؟
اسم. تعلیق یا کاهش شدید حساسیت، مانند بیماری یا ناشی از مواد مخدر، مسکرات و غیره: او در حالت مستی دراز کشید. خستگی روانی؛ بی تفاوتی؛ حیرت.
چگونه از یک جمله ساده به عنوان خنگ استفاده می شود؟
مثال جمله حماقت
- رین از بی حوصلگی اش آنقدر چشمک زد که خودش را ثابت نگه دارد. …
- از خواب بیدار شد و او را بوسید. …
- سوفیا تلفن را قطع کرد، انگار برای اولین بار پس از چند ماه از حالت بیحسی بیرون میآید. …
- "با گیجی آموختم که دانش از امتیازات کلیسا نیست.