فعل (مورد استفاده با مفعول)، act·tu·at·ed، act·tu·at·ing. برای تحریک یا حرکت به عمل; تحریک انگیزه: با انگیزه های خودخواهانه تحریک می شود. عملی کردن؛ شروع یک فرآیند؛ روشن کردن: برای فعال کردن ماشین.
فعال کردن به چه معناست؟
فعل متعدی. 1: برای وارد کردن عمل یا حرکت مکانیکی پمپ توسط آسیاب بادیفعال می شود. 2: حرکت به سمت تصمیمی که ناشی از طمع است.
منظور ما از تحریک بیماری چیست؟
بیماری یا اختلالی که مدت کوتاهی طول می کشد، به سرعت ایجاد می شود و با علائم مشخصی همراه است. (بیماری مزمن را مقایسه کنید.)
فعال کردن در ارتباطات به چه معناست؟
(فعل) برانگیختن به عمل; ایجاد انگیزه.
وقتی چیزی اشباع شده است به چه معناست؟
1: پر از رطوبت: کاملاً مرطوب شده است. 2a: محلولی است که قادر به جذب یا حل بیشتر املاح در دما و فشار معین نیست.