تردید یا تزلزل در عمل، هدف، قصد و غیره؛ راه بده: شجاعت او در چشم انداز سختی از بین نرفت. با تردید یا شکسته صحبت کردن حرکت ناپایدار؛ تلو تلو خوردن. فعل (استفاده شده با مفعول)
تزلزل به چه معناست؟
2: شکسته صحبت کردن یاضعیف: لکنت زبان صدایش تزلزل پیدا کرد. 3 الف: تردید در هدف یا عمل: تزلزل او هرگز در تصمیم خود تزلزل نکرد. ب: برای از دست دادن انگیزه یا اثربخشی، کسب و کار دچار تزلزل شد. فعل متعدی: به زبان آوردن با تردید یا شکست، بهانه ای متزلزل شده است.
چگونه از f altered در جمله استفاده می کنید؟
مثال جمله نادرست
- خشمش فروکش کرد و اندوه چهره اش را فرا گرفت. …
- لبخندش کمرنگ شد و عقب رفت. …
- جید لنگ زد و دهانش را پاک کرد. …
- صداش ضعیف شد و نگاهش را به سمت دیگری دوخت. …
- "مادر مسکو، سفید…" صدایش ضعیف شد و جای خود را به گریه یک پیرمرد داد.
چگونه از کلمه تزلزل استفاده می کنید؟
مثال جمله فالتر
- شنیدن تمام حقیقت باعث می شود وقتی به اتفاقی که افتاده فکر کنم کمی لنگ می زنم. …
- لنگ نشد و وقتی لبهایش با لبهای او برخورد کرد، در آغوشش ذوب شد. …
- لنگ نزنید، اما وقتی وارد مصاحبه می شوید اعتماد به نفس داشته باشید.
آیا تزلزل به معنای شکست است؟
(دوستگر) لکنت زبان. با تردید یا با حالتی ضعیف و لرزان به زبان بیاورند. و در اینجا او آخرین خداحافظی خود را ناامید کرد. با لغزش گفتار و چهره درهم آمیخته. شکست در تمایز یا منظم بودن ورزش; از ذهن یا فکر گفته شد.