Unlovingly به معنای به شیوه ای بی محبت; بدون عشق ورزیدن.
آیا یک کلمه بی عشق وجود دارد؟
فرکانس: فقدان، غیبت یا حذف عشق; بی عشقی؛ دشمنی؛ بی توجهی؛ نفرت.
واژه دوست نداشتن چیست؟
ندادن یا متقابل محبت. مترادف: بی عشق. بدون عشق. جدا شده، بی محبت، بی توجه. کمبود محبت یا احساس گرما.
بی احساس در انگلیسی به چه معناست؟
1: عاری از احساس: جسد بی احساس را بی احساس کنید. 2: فاقد مهربانی یا همدردی: سنگدل و بی رحم.
چگونه از Unfeeling در جمله استفاده می کنید؟
1) چیزی که او دید فقط یک جسد بی احساس بود. 3) او یک بی رحم بی احساس است. 4) چشمانش سرد و بی احساس بود.