صفت. از یا مربوط به استفاده از اصول اخلاقی برای حل مشکلات اخلاقی. مترادف: کسوئیستی.
Casuistry به چه معناست؟
1: حل و فصل موارد خاص وجدان، وظیفه یا رفتار از طریق تفسیر اصول اخلاقی یا دکترین دینی. 2: استدلال غیر واقعی: منطقی سازی.
نمونه ای از کازویستی چیست؟
تعریف عارضه گرایی استفاده از اخلاق یا باورها در تصمیم گیری های درست و نادرست به منظور دستیابی به راه حل یا منطقی کردن آن است. یک نمونه از کسوئیستی یک بودایی است که معتقد است اتفاق بدی برای او رخ می دهد زیرا جهان در حال متعادل کردن بدهی کارمایی او است
کسوئیستی در اخلاق به چه معناست؟
کاسوئیستی، در اخلاق، روش استدلالی مبتنی بر مورد … Casuistry معمولاً از اصول کلی در استدلال قیاسی از موارد واضح، به نام پارادایم، تا موارد آزاردهنده استفاده می کند. موارد مشابه به طور مشابه درمان می شوند. به این ترتیب، قضاوت به استدلال قانونی شباهت دارد.
کاسینیست چیست؟
جمع، casinisti مذکر /i/ محاوره ای. (che crea disordine) کسی که بی نظمی ایجاد می کند، برهم زننده آرامش، آدم آشفته.