1: باعث رنج شدید از گرسنگی شود. 2 باستانی: باعث مرگ از گرسنگی. فعل لازم. 1 باستانی: گرسنگی. 2: رنج بردن از نبود چیزی ضروری در لحظهای که شعر فرانسوی بهویژه تشنه چنین اختراعی بود - T. S. Eliot.
Famish در یک جمله چیست؟
تعریف Famish. کسی را به شدت گرسنه کردن نمونه هایی از فامیش در یک جمله. 1. سه روز بدون چیزی برای خوردن برای گرسنگی چادرنشینان گمشده کافی بود.
Famish در کتاب مقدس به چه معناست؟
رنج کشیدن یا ایجاد گرسنگی شدید; گرسنگی از گرسنگی مردن.
معنای دیگر نیمه راه چیست؟
1: میانه راه بین دو نقطه. 2: جزئی.
اندامها چیست؟
اندام یک اندام یا زائده بدن است، به خصوص دست و پا اگر هوا سرد است، باید حتما با پوشیدن از اندام خود در برابر سرمازدگی محافظت کنید. دستکش، جوراب گرم و چکمه. انتهای اسم همچنین به معنای بیرونی ترین نقطه یا قسمت است - آن چیزی که دورترین نقطه است.