1: خستگی ناشی از کار زیاد: اسبی خسته را خسته کرده است. 2: با تجربه یا داشتن یا دیدن بیش از حد چیزی کسل کننده، بی تفاوت یا بدبین شده است که بینندگان شبکه رای دهندگان را خسته کرده اند. کلمات دیگر از jaded مترادف ها و متضادها جملات نمونه بیشتر درباره jaded بیشتر بدانید.
Jaded در انگلستان به چه معناست؟
انگلیسی بریتانیا: jaded ADJECTIVE /ˈdʒeɪdɪd/ اگر خسته هستید، احساس بی حوصلگی، خستگی و نه اشتیاق می کنید، زیرا شما بیش از حد از همین چیزها داشته اید. ما هر دو خسته، بیعلاقه و سرخورده شده بودیم.
آیا Jadedness یک اسم است؟
اگر کسی بگوید شما کمی خسته به نظر می رسید، فقط به این معنی است که شما خسته به نظر می رسید. تاریخچه jaded مشخص نیست، اما شاید مربوط به اسم jade باشد، یک اصطلاح قدیمی برای اسب فرسوده.حتی اگر نه، تصویر کردن یک اسب پیر خسته ممکن است راه خوبی برای به خاطر سپردن این موضوع باشد که jaded به معنای مات شدن یا خسته شدن بیش از حد از چیزی است.
jaded در یک جمله به چه معناست؟
تعریف Jaded. تهی شدن از هیجان و اشتیاق، معمولاً پس از مصرف بیش از حد چیزی. نمونه هایی از Jaded در یک جمله. 1. پس از نزدیک به بیست و چهار ساعت حضور در هواپیما، هنری کمی خسته است و دیگر نمی خواهد سفر کند.
در تاگالوگ jaded چیست؟
ترجمه کلمه Jaded در تاگالوگ این است: pinagod.