سخت . پایدار . هشیار . خارج-و-خارج.
منظور از حواس پرتی چیست؟
: نداشتن توجه یا تغییر جهت: حواس او پرت نشد بدون توجه به سر و صدا، به کارش ادامه داد.
مترادف برای متمرکز چیست؟
مترادف برای متمرکز
- جذب.
- کنسانتره.
- مستقیم.
- تثبیت.
- Meet.
- قرار دادن.
- متمرکز.
- پیوستن.
به چیزی که حواس پرتی است چه می گویید؟
انحراف. اسم. چیزی که قصد دارد توجه کسی را از چیزی که نمیخواهید روی آن تمرکز کند یا متوجه آن شود، دور کند.
کلمه دیگری برای عدم حواس پرتی چیست؟
غیر حواس پرتی, un-dis-trak′ted, adj. حواس پرت نیست، حواس پرت نمی شود. اما خون میلدرد همچنان در حال رقصیدن بود و او خود را به لذت آن رها کرد، بدون اینکه حواسش به حرف زدن باشد. من هرگز احساس نکردم که ذهنم با لذت کامل و بدون حواس پرتی بر روی هیچ چیز آرام می گیرد.