mod·er·ate. صفت 1. بودن در محدوده معقول; نه بیش از حد یا افراطی: قیمتی متوسط.
آیا اعتدال یک کلمه است؟
اعتدال در انگلیسی
اعتدال ⇄ اعتدال، اسم. داشتن نظرات معتدل به ویژه در سیاست; اعتدال مثال
مدیریت یک جلسه به چه معناست؟
: برای هدایت یک بحث یا هدایت جلسه ای که شامل گروهی از افراد است. در حد متوسط. اسم. زبان آموزان انگلیسی تعریف میانه رو (ورودی 3 از 3): شخصی که عقاید سیاسی او افراطی نیست: شخصی که نظرات معتدلی دارد یا عضو یک گروه سیاسی معتدل است.
متضاد اعتدال چیست؟
اعتدال. متضادها: بی اعتدال، بی اعتدالی، عجله، عجله، بارش. مترادف: اعتدال، متانت، صرفه جویی، آرامش، آرامش، ملایمت، خونسردی، عمد.
تغییر متوسط به چه معناست؟
تغییر متوسط در چیزی تغییر است که عالی نیست. اکثر داروها یا هیچ بهبودی واقعی ندارند یا در بهترین حالت فقط بهبود متوسطی دارند. قید متوسط [ADV بعد از v]
