او فکر می کند که او یک جنایتکار است و می ترسد. چرا سیدوری با دیدن نزدیک شدن گیلگمش دروازه او را می بندد؟ او می خواهد که او از او بترسد و به او احترام بگذارد تا بتواند وارد دروازه های او شود. … انسان به عنوان همدم گیلگمش آفریده شد که می میرد.
گیلگمش و سیدوری طعنه آمیز چیست؟
رفتار گیلگمش و سیدوری نسبت به یکدیگر، با توجه به اینکه آنها چه کسانی هستند، طعنه آمیز چیست؟ سیدوری یک خداست اما گیلگمش را از دروازه اش بیرون می زند زیرا او از راه رفتن 36 مایلی مانند یک جنایتکار به نظر می رسد و خسته و کثیف است.
سیدوری به گیلگمش چه گفت؟
سیدوری قفل در را باز می کند و به گیلگمش می گوید که فقط خدایان برای همیشه زندگی می کنند. او را به میخانهاش دعوت میکند تا خودش را تمیز کند، لباسهایش را عوض کند و سیر شود.
سیدوری در مورد اینکه گیلگمش چگونه باید زندگی کند چه می گوید؟
پیام سیدوری به گیلگمش این است که از زندگی ای که به او داده شده و زندگی ای که حفظ کرده است لذت ببرد روزهای او در زمین باید با خوردن، شاد بودن و مراقبت از فرزندش سپری شود.. اساساً ایده اصلی این است که زندگی انسان در مقطعی به پایان می رسد و در دستان خداست.
Utnapishtim چه چیزی را به گیلگمش فاش می کند؟
Utnapishtim می گوید که او یکی از اسرار خدایان را به گیلگمش خواهد گفت. او به گیلگمش از گیاه خاردار می گوید که در زیر امواج می روید به نام چگونه پیرمرد یک بار دیگر جوان می شود. گیلگمش وزنه های سنگی را به پای خود می بندد و در دریا شیرجه می زند.