کسی که دیگری را می کشد: قصاب، قاتل، قتل، قاتل، قاتل، قتل عام، قاتل، قاتل، قاتل، ماشه.
سلاخی به چه معناست؟
تعریف ذبح کننده. کسی که گوشت را برای بازار ذبح یا پانسمان می کند. مترادف: قصاب. انواع: خنجر. کسی که اسب های پیر را برای سلاخی می خرد.
چگونه املای سلاخی می کنید؟
سلاخی
- قصاب،
- جلاد،
- قتل عام،
- قاتل.
تنگی چیست؟
1: کشتن (حیوانات) برای غذا: قصاب. 2a: کشتن به صورت خونین یا خشونت آمیز: کشتن. ب: کشتن به تعداد زیاد: قتل عام. 3: بی اعتبار کردن، شکست دادن یا تخریب کامل. کلمات دیگر از ذبح مترادف جملات مثال درباره کشتار بیشتر بدانید.
آیا ذبح می تواند یک صفت باشد؟
ذبح شده (صفت) تعریف و مترادف | دیکشنری مک میلان.