1: در مکان فراموش شده یا نادیده گرفته شده، وضعیت یا وضعیت کودکان یتیم که در خانه ها و مؤسسات پرورشی در بلاتکلیفی رها شده اند. 2: در وضعیت یا وضعیت نامشخص یا بلاتکلیف پس از فارغ التحصیلی از کالج، مدتی در بلاتکلیفی به سر می برد و سعی می کرد تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد.
به چه معناست که کسی را برزخ خطاب کنیم؟
اگر می گویید کسی یا چیزی در بلاتکلیفی است، منظورتان این است که در موقعیتی قرار گرفته اند که به نظر می رسد بین دو مرحله گیر کرده اند و معلوم نیست که بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد.
در برزخ بودن چگونه است؟
بودن در بلاتکلیفی به نظر می رسد یک مکان کاملاً تنها، خالی و رضایت بخش برای بودن - نه در یک مکان یا مکان دیگری، جایی که در آن احساس تنهایی، نادیده گرفته شده، نادیده گرفته شده و ناخواسته می کنید و جایی که منتظر چیزی برای تغییر هستید.
چگونه از limbo در جمله استفاده می کنید؟
Limbo در یک جمله ?
- این یک بلاتکلیفی از نظر نحوه برخورد ارتش با سیاست های جنسیتی خاص ایجاد کرده است.
- او در مورد فروش خانه اش در هاله ای از ابهام قرار دارد، اما او احساس می کند همه چیز از بین خواهد رفت.
- در بلاتکلیفی گیر کرده ام، نمی توانم تصمیم بگیرم که می خواهم امشب در خانه بمانم یا به مهمانی یکی از دوستانم بروم.
آیا در برزخ یک اصطلاح است؟
در حالت عدم قطعیت یا بین دو حالت: در حال حاضر در بلاتکلیفی هستیم زیرا کار خود را در این کشور به پایان رسانده ایم و اکنون منتظر قرارداد بعدی خود هستیم.