مثال جمله غیرقابل بیان عمیق ترین رویارویی ما با خدا گاهی تقریباً غیرقابل وصف است، تقریباً غیرقابل بیان. این قلب داوود را با محبتی غیرقابل بیان تسخیر کرد. براون معتقد است که نه تنها ذات خدا، بلکه صفات او با ایده های ما قابل بیان نیستند و تنها می توانند به صورت قیاسی تصور شوند.
آیا غیرقابل بیان یک کلمه واقعی است؟
غیرقابل بیان; ناتوان از بیان یا توصیف با کلمات: صحنه ای با زیبایی غیرقابل بیان.
معنی این کلمه غیرقابل بیان چیست؟
: قابل بیان نیست: شادی غیرقابل توصیف.
مترادف غیرقابل بیان چیست؟
وصف ناپذیر، غیرقابل تعریف، ناگفتنی، ناگفتنی، ناگفتنی، ناگفتنی. فراتر از کلمات، فراتر از توصیف، توصیف التماس. غیر قابل تصور، غیر قابل تصور، غیر قابل تصور، ناگفته، طاقت فرسا، شدید، عمیق.
جمله حل شده چیست؟
مثال جمله حل شده. با شنیدن این کلمات جیم تصمیم گرفت زنگ خطر خود را غلبه کند این یک چیز بود که به خودش بگوید همه چیز حل شده است، اما کاملاً چیز دیگری بود که چیزی را که همیشه اشتباه می دانست بپذیرید. سایر مشکلات، حداقل به طور موقت، خود به خود حل شده اند.